ساعت آفتابی
روزی یک مبلغ مذهبی که در یکی از روستاهای برزیل کار می کرد هنگام اتمام تعطیلاتش و بازگشت به روستا با خود یک ساعت آفتابی نیز آورد.
او می خواست با کمک این ساعت تعیین زمان و ساعت دقیق شبانه روز را به روستاییان یاد بدهد.
ساعت خریداری شده را پیش کد خدا می برد و پیشنهاد میکند که آن را در مرکز روستا نصب کند . روستاییان با دیدن ساعت آفتابی به وجد و سرور می آیند چون هیچیک از آنان پیش از آن در عمر خود چنین ساعتی را ندیده بودند .
دفعه بعد او در بازگشت به روستا با منظره عجیبی روبرو می شود . اهالی روستا دور هم جمع شده بودند و برای حفظ ساعت آفتابی از گزند آفتاب بر روی آن یک سقف محکم ساخته بودند.
نکته: شاید به روستاییان بخندید اما بسیاری از ما همان کاری را با خود میکنیم که روستاییان با ساعت آفتابی می کنند . برای حفاظت خود از گزند حوادث ترجیح می دهیم در منطقه راحتی و آسایش خود بمانیم و از آن را ترک نکنیم ،اما متوجه نیستیم با این کار علت وجدی خود را از دست میدهیم ،بجای رشد و بالندگی ،امنیترا انتخاب میکنیم و با این انتخاب از رسالت واقعی خود دور می شویم.
میگویند :
کشتی ها در بندر از امنیت خاص برخوردارند اما کشتی ها برای آن ساخته نشده اند که در بندر بمانند
.
تقلا
روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد . شخصی نشست و ساعت ها تقلای پروانه برای بیرون آمدن ازییله تماشا را کرد.
ناگهان تقلا پروانه متوقف شد و به نظر رسید که خسته شده و دیگر نمی تواند به تلاشش ادامه دهد. آن شخص مصمم شد به پروانه کمک کند و با برش قیچی سوراخ کوچک پیله را گشاد کرد .
پروانه به راحتی از از پیله اش خارج شد اما جثه اش ضعیف و بالهایش چروکیده بودند . آن شخص به تماشای پروانه ادامه داد او انتظار داشت پر پروانه گشوده شود و از جثه او محافظت کند .اما چنین نشد و در واقع پروانه ناچار شد همه عمر روی زمین بخزد و هرگز نتوانست با بالهایش پرواز کند . آن شخص مهربان نفهمیدکه محدودیت پیله و تقلا برای خارج شدن از سوراخ ریز آن را خدا برای پروانه قرار داده بود تا به وسیله آن مایعی از بدنش ترشح شود و پس از خروج از پیله به او امکان پرواز دهد.
گاهی اوقات در زندگی فقط نیاز به تقلا داریم اگر خداوند مقرر میکرد که بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم فلج می شدیم ، به اندازه کافی قوی نمی شدیم و هرگز نمی توانستیم پرواز کنیم .
هر جهشی به جلو ،هر پیروزی تازه تولدی نو است .وهر تولد همراه رنج و سختی (ژار کلین )